سفره سفر باز شده و هر یک از ما را نقطهای از ایران و جهان فرا میخواند.
بر سر دوراهی هم قرار نداریم هر جا باصفاتر و خوش آب و هواتر باشد، چتر
مسافرتمان را بر پهنهاش میگسترانیم. ناگفته مشخص است که شمال و جنگلهای
سرسبز آن و از همه مهمتر دریای خزر در نخستین گزینههای پیش روی ما قرار
خواهد گرفت. اگر هم استخوانهایمان کمی سنگین شده باشد، برای سبکتر
کردنشان سفری زیارتی به مشهد مقدس، شاهچراغ شیراز، قم و سایر مکانهای
زیارتی در گزینههای پیش رو مطرح میشود. اگر وضع جیب خانواده هم با قیمت
تورهای سیاحتی خارج از کشور همخوانی داشته باشد، گزینه سفر به آن سوی مرزها
مورد توجهمان قرار میگیرد. در میان گزینههای پیشنهادی داخلی شاید اندک
نگاهی هم به سمت جنوب کشور بیندازیم که هم اکنون آب و هوای مطبوعی دارد و
سواحل خلیج فارس، قشم، کیش، اهواز و... چشمکی حوالهمان میکند.
به طور کلی هر منطقه از ایران و جهان که جلویش تیک بزنیم، سفری را پیش رو
داریم که برایش تدارک خواهیم دید و دلمان را به دریا زده و به سمتش
میرویم. کوتاه و بلند بودن مدت سفرمان هم بسته به فاکتورهایی متغیر خواهد
بود که البته با میزان خوش گذراندنمان رابطهای تنگاتنگ خواهد داشت. با
همه این حرفها و گزینهها و برنامهریزیها اما گاه مقصد سفر بدون در زدن
راهی خانه دل انسان میشود و او را با خود همراه میکند. سفر به مناطقی که
هنوز رنگ و بوی جنگ دارد و هنوز میتوان با نسیم ایثار و شهادت همراه شد؛
سفر به مناطق عملیاتی جنوب کشور.
سفر به سرزمینی که به جای سر به هوا بودن و انتظار دیدن درختان سرسبز و
بوستانهای پر گل و درخت باید سر به زیر باشی و منتظر رمل و خاکهایی که
بوی زندگی جاویدان میدهد.
سفری که مرا خواند تا در آستانه نوروز از پس دلمشغولیهای روزمره زندگی
قدم به سرزمینی گذارم که هزاران نوجوان، جوان، میانسال و پیر، مرد و زن را
در سالهایی نه چندان دور در خود دیده بود؛ دیدن انسانهایی نه از جنس
آنانی که اکنون در کوچههای زندگی ماشینی هر روز نظاره میکنیم.تجربهای که
برای من همنفس شدن با رزمندگان در پادگان دوکوهه، یادآوری عطش بچههای فکه
در میان رملها، در بغل گرفتن گلزار شهدای شلمچه، بوییدن خاک طلایی،
طلائیه و دیدار با خاکریزها و معبرهای دست نخورده شرهانی را در پی داشت.