اهلِ یقین

شهدا امامزادگان عشقند که مزارشان زیارتگاه اهلِ یقین است .امام (ره)

اهلِ یقین

شهدا امامزادگان عشقند که مزارشان زیارتگاه اهلِ یقین است .امام (ره)

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «18 سال پس از جنگ» ثبت شده است

وقتی جوان گنبدی اسطوره فداکاری می شود

 

دو سال پیش در ششم اردیبهشت 86 در روز میلاد امام حسن عسکری(ع) مزد جهاد یکی دیگر از یادگاران دوران دفاع مقدس داده شد. حس عجیب و غریبی بود که هم غم را در وجودت حس کنی و هم به خودت یادآوری کنی که امیر نباید به مرگ طبیعی می رفت. او باید شهید می شد. حقش همین بود ... مگر مزد جهاد غیر از شهادت است؟!

همان روز در جشن ازدواج فرزند یکی از سرداران شهید و از سرآمدان شهدای تخریب خبر را شنیدم. اول جمله ای که به زبان آوردم این بود که امیر به حق خود رسید. این بار قصر شیرین مشهد امیر شد و از پیکرش هم چیزی نماند.

سال 62 که او را در میان نیروهای گردان تخریب در جنوب دیدم از قدیمیهای تخریب و معروف به "برادر امیر" بود که احترامش می کردند. چهره آفتاب خورده، قد نسبتا کوتاه، لبخند بر لب، تواضع و افتادگی، کم حرفی و پایی که در وقت راه رفتن کمی می لنگید چیزهایی بود که در برخورد اول با او در ذهنت جا می گرفت. رفیق شدن با او هم خیلی زمان لازم نداشت.

امیر اسدی از اهالی گنبد، بچه محل کوی کارمندان. وقتی سال سوم دبیرستان بود در مهر60 وارد جبهه شد و تا آخر ماند. آنهایی که با او در همان ایام یا پس از آن از گنبد به گردان تخریب آمدند کم نبودند ولی امیر از ماندگارترین آنها در تخریب شد.

شهید اسدی پس از آموزش تخریب در اهواز وارد عرصه خنثی سازی میادین مین شد در حالی که هنوز معبرزنی و پاکسازی تشکیلات منظم و درستی نداشت. وی نخستین تجربه کاری را در میادین سوسنگرد گذراند و پس از آن وارد عملیات طریق القدس به عنوان نیروی تخریب تیپ ثارالله شد. پس از آن در فتح المبین تجربه دیگری کسب کرد و اولین جراحت ها بر جسم او با ترکشهای مین سوسکی نشست.

شهدا

شهید امیر اسدی در کنار شهید علیرضاعاصمی

اصلا قصه امیر با این مین شنیدنی است. بارها در جریان شناسایی یا پاکسازی، مین سوسکی عمل کرد و یکی از نیروها شهید شد و ترکشی از آن هم بر بدن امیر نشست. اصلا امیر معروف شده بود که نیروها را با خود می برد آنها را شهید می کند و خود را مجروح! مثل رفتن او و حسن نوری در روز سیزده فروردین 63 برای شناسایی میادین چزابه که مین سوسکی عمل کرد و حسن شهید شد و امیر راهی بیمارستان شهربانی آن زمان در خیابان بهار... البته پیش از اینها یک پای خود را در پاکسازی میادین منطقه پاسگاه زید در ایام پس از عملیات رمضان از دست داده بود که گاهی در مواجهه با بچه های کوچک با خنده می گفت: صدام پایم را گاز گرفته!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۳ ، ۱۷:۳۲
محمود جانقربانی