زائر عشق
دوشنبه, ۳۰ دی ۱۳۹۲، ۰۶:۲۶ ب.ظ
زائر عشق
در
سال 1366 جنازهی تعدادی شهید را آورده بودند. به نشییع پیکر آنها رفتم و
متوجه شدم که از یکی از آنان فقط ساکی باقی مانده است که آن را برای
خانوادهی شهید آوردهاند. پدرش میگفت از مهدی من همین ساک باقی مانده
است. این جمله و دیدن صحنهی بیقراری خانواده، تأثیر بسیار خاصی در من
گذاشت. آن شب قبل از خواب، حسی در درون من جوشید و تا ساعت دو بعد از نیمه
شب کار کردم و صبح که به محل کارم میرفتم، آن غزل را به خانواده شهید
دادم. نام اثر «زائر عشق» بود. کوله باری که پیش ما مانده است
یادگاری است کز تو جا مانده است
آن تن پاکتر ز عطر نسیم
کس چه داند که در کجا مانده است؟
در میان هزارها گل سرخ
یا که در بین لاله ها مانده است
سایه ی آفتاب بر سر اوست
آن ذبیحی که در منا مانده است
نازم آن عاشقی که در ره عشق
از همه، جز خدا جدا مانده است
مهدی ما که زائر عشق است
خسته در راه کربلا مانده است
تا که بازآید آن عزیز از راه
مادرش دست بر دعا مانده است
۹۲/۱۰/۳۰