خاطراتی از کوچه "معراج شهدا"
لازمه کار تفحص، عشق و معرفت به مقام شهداست
در حالی که لالهها در دود و غبار غفلت شهرمان به فراموشی سپرده شدهاند، کمی آن طرفتر از بازار تهران، صدای فروشندههایی به گوش میرسد که پیراهن، کمربند، کیک و کلوچهای به دست گرفته و فریاد میزند «بیا این ور بازار»؛ کمی آن طرفتر، بازار طلافروشان است که این روزها به خاطر نوسانات قیمت طلا خیلی شلوغ به نظر میرسد. به پاساژهای بازار نگاهی میاندازی، پر زرق و برقاند و مردم محصور در میان دکهها و مغازههای رنگارنگ به دنبال توشهای میگردند تا کولهبارشان را پر کنند؛ به زمانی دورتر مینگری، چند سال پیش، پیش از اینکه ما این بازار را ببینیم، کسانی بودند که بازارهای دنیا را دیدند، چشمهایشان را روی همه آن بستند و پا به بازاری نهادند که خداوند طرف معامله بود.
یک لحظه به خود میآیی، از خواب غفلت بیدار میشوی؛ به زمینی که روی آن راه میروی نیمنگاهی میاندازی و از پایین تا بالا خود را برانداز میکنی، حس عجیبی به سراغت میآید، گویی هیچ یک از این لباسهای رنگارنگ و وسایل نو و تازه، آرامت نمیکند و دنبال گمشدهای هستی که سالها در پی آن بودی.
چرخی میزنی، نور خورشید خیلی زیبا میتابد و دنبال سایهبانی هستی. از آن شلوغی بازار خود را دور میکنی و به خیابان خیام میرسی؛ و از آنجا راه به خیابانی میبری که «بهشت» مینامندش. بهشتی که مقدمه رسیدن به معراج است!
در کوچه «معراج» دو ساختمان است؛ یکی ساختمان «پزشکی قانونی» و دیگری «ستاد معراج شهدای مرکز». کوچه «معراج» را باید کوچه خاطرهها نامید؛ خاطرات تلخ و شیرین از مادرانی که جلوی در پزشکی قانونی به سرنوشت فرزندشان فکر میکنند و این که عاقبت چه خواهد شد؛ و آن سوتر مادرانی که به به دیدار از سفر بازگشته خود آمدهاند. لحظهای از این فکر نمیگذرد که یک مادری چادر مشکی به سر، از ساختمان «معراج شهدا» بیرون میآید؛ گویی عزیزی را در معراج جا گذاشته است؛ نگاهش را از ساختمان نمیگیرد؛ کمی قدم بر میدارد و دوباره به پشت سرش نگاه میکند؛ هم میخندد و هم گریه میکند، خندهای به نشانه رضایت و گریهای به رنگ فراق.
از در ورودی معراج شهدا به داخل ساختمان میروی؛ همان ساختمانی که از سال 1360 تا امروز شاهد گریهها و نالههای مادران و پدران و همسران شهدا و بهانهگیریهای کودکانی است که دیگر دست نوازش پدرشان را احساس نخواهندکرد. میهمان معراج شهدا میشویم و با «سرهنگ ابراهیم رنگین» مسئول مرکز اطلاعات و آمار کمیته مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح و مسئول ستاد معراج شهدای مرکز به گفتوگو مینشینیم.
چرا اینجا را معراج شهدا نامیدند؟ قبل از عملیات محرم این محل، مکان تخلیه شهدا نام داشت و در این عملیات به پیشنهاد یکی از اساتید دانشگاه که نام او را فراموش کردم و ابلاغ آن از سوی سردار باقرزاده،، عنوان «معراج شهدا» برای آن انتخاب شد؛ فکر میکنم حتی نسلهای آینده نیز نمیتوانند عنوانی بهتر از معراج شهدا روی این ساختمان بگذارند
* ساختمان معراج شهدای مرکز ظاهری قدیمی دارد؛ از قدمت اینجا برای ما بگویید.
این ساختمان منزل مسکونی «امیر سلیمانی» بوده است؛ قبل از سال 60، پیکر شهدا به پزشک قانونی در جوار این ساختمان منتقل میشد و از سال 60 تا به امروز این نقطه به عنوان معراج شهدا به کار خود ادامه داد.
* چرا اینجا را معراج شهدا نامیدند؟
قبل از عملیات محرم این محل، مکان تخلیه شهدا نام داشت و در این عملیات به پیشنهاد یکی از اساتید دانشگاه که نام او را فراموش کردم و ابلاغ آن از سوی سردار باقرزاده،، عنوان «معراج شهدا» برای آن انتخاب شد؛ فکر میکنم حتی نسلهای آینده نیز نمیتوانند عنوانی بهتر از معراج شهدا روی این ساختمان بگذارند. در معراج شهدا یک حسینیه در حال ساخت است و سرلشکر فیروزآبادی نیز تأکید داشتند که عنوان معراج شهدا روی این مکان معنوی باقی بماند.
* شما از چه زمانی فعالیت خود را در ستاد معراج شهدا آغاز کردید؟
بنده در سال 1360 در حالی که 19 سال داشتم، در منطقه گیلانغرب و قصرشیرین حضور داشتم؛ بعد از خدمت سربازی در سال 1362 به سپاه آمدم و سردار سیدمحمد باقرزاده با عنوان مسئول تعاون ستاد مرکز، بنده را به معراج شهدای ارومیه فرستادند.
یکی از بخشهای تعاون در آن زمان، تعاون رزم و اجرایی بود؛ در تعاون رزم، بچهها با یگانهای مختلف به مناطق اعزام میشدند؛ این تعاون در مناطق عملیاتی، موضوع انتقال شهدا از خط مقدم تا وطن را بر عهده داشت. بنده حدود 10 ماه و در درگیریهای کردستان و عملیات «والفجر4» در قرارگاه حمزه، در عملیات «والفجر 8 » در قرارگاه کربلا و سپس در عملیات «والفجر 9» در قرارگاه «نجف» بودم؛ مدتی در معراج شهدای تهران فعالیت کردم و دوباره در عملیات «کربلای 4 و 5» به منطقه رفتم؛ در ادامه در سال 1366 در منطقه ماووت، عملیات «نصر» 37 تن از بچههایی که برای تخلیه شهدا به منطقه رفته بودند، شهید و مجروح شدند و بنده نیز با مسئولیت جانشین گردان از ناحیه پا مجروح شدم. سپس عملیات در «والفجر10» در حلبچه در معرض بمبهای شیمایی قرار گرفتم.
* کار اصلی معراج شهدا چیست؟
معراج شهدا وظیفه شناسایی، تجهیز و اعزام شهدا از خط مقدم تا اوطان آنها را بر عهده دارد.
* با توجه به اینکه در دوران دفاع مقدس تعداد زیادی از رزمندگان در یک عملیات به شهادت میرسیدند، برای شناسایی، تجهیز و اعزام پیکر آنها قطعاً یک معراج پاسخگو نبود؛ در نقاط دیگر کشور، معراج شهدای فعالی داشتیم که این کار را انجام دهند؟
در دوران دفاع مقدس، در مناطق عملیاتی 3 معراج شهدا داشتیم؛ معراج شهدای قرارگاه «کربلا» در اهواز جهت جبهه جنوبی، معراج شهدای «نجف اشرف» در کرمانشاه جهت جبهه میانی و محل سوم، معراج شهدای قرارگاه «حمزه سیدالشهدا (ع)» در ارومیه جهت جبهه شمال و شمال غرب فعال بود.
در این نقاط بحث شناسایی، اعزام به مرکز و تحویل به خانواده شهید صورت میگرفت. اینجا به عنوان معراج شهدای مرکز است و مهمترین نقش این مرکز در زمان جنگ تحمیلی، در رابطه با شهدای شناخته نشده یا گمنام بود که پیکرهای آنها به این محل برای انجام مراحل شناسایی و بررسیهای لازم اعزام میشد. ضمناً شهرهای مشهد مقدس، اصفهان، ساری، رشت، کرمان، شیراز، تبریز، یزد و بوشهر نیز در دوران دفاع مقدس دارای معراج شهدا بودند.
* برای شناسایی شهدای شناخته نشده چه مراحلی صورت میگیرد؟
یکی از مراحل شناسایی شهدای شناخته نشده، شناسایی اولیه شهدا از طریق همرزمان شهید و گرفتن عکس از شهدا، در معراج شهدای الحاقی مناطق بود؛ در صورتی که قدرت شناسایی شهید از طریق مدارک، یادداشتها، نام وی روی جیب، پوتین، کلاه و لباس یا ظاهر شهید وجود نداشت، در نهایت این شهدا را برای شناسایی به تهران منتقل میکردند.
در معراج شهدا شناسایی شهید به صورت کارشناسیتر انجام میگرفت و اگر مجدداً موفق به شناسایی نمیشدیم، عکس از شهید گرفته میشد و با توجه به یگان و منطقه شهادت، آن پیکر به عنوان شهید گمنام در قطعههای شهدای تهران یا استانهای مختلف به خاک سپرده میشدند؛ البته بسیاری از شهدا با توجه به مدارک و عکس موجود، بعد از خاکسپاری شناسایی شدند.
گاهی اوقات به دلیل عدم شناسایی یگان شهید و نداشتن هیچ امکان شناسایی، پیکر او به عنوان شهید گمنام در بهشت زهرا (س) تهران دفن میشد که بیشتر آنها در قطعههای 26 و 44 به خاک سپرده شدهاند؛ بنابراین بیشترین شهدای گمنام در گلزار شهدای تهران دفن شدند.
اینجا به عنوان معراج شهدای مرکز است و مهمترین نقش این مرکز در زمان جنگ تحمیلی، در رابطه با شهدای شناخته نشده یا گمنام بود که پیکرهای آنها به این محل برای انجام مراحل شناسایی و بررسیهای لازم اعزام میشد
* شناسایی در دوران دفاع مقدس به چه صورتی انجام میگرفت؟
در دوران دفاع مقدس شهدا را بعد از شناسایی از طریق همرزمان، فرماندهان و مدارک همراه پلاک شهید، داخل تابوتی که پرچم ایران روی آن کشیده شده بود، قرار میدادند و به استانی که شهید از آنجا اعزام شده بود، منتقل میکردند. در آن زمان مکانی برای نگهداری به مدت طولانی (حداکثر تا سه ماه) وجود نداشت و به دلیل کثرت شهدا باید در اسرع وقت آنها را شناسایی میکردیم تا فضا را برای شناسایی شهدای دیگر آماده میشد.
در دوران دفاع مقدس فرماندهها و رزمندهها نقش مؤثری در شناسایی شهدای بدون نشانه داشتند 90 درصد از شناساییها از این طریق صورت گرفت در حالی که حتی خانواده هم نمیتوانستند، عزیزانشان را شناسایی کنند. به عنوان نمونه در عملیات «والفجر 9» از یگانهای ارتش حدود 20 شهید شناسایی نشده بود؛ بنابراین از فرمانده یگان خواستیم که برای شناسایی شهدا به معراج بیایند. این درحالی بود که آن فرمانده نیز نمیتوانست خط را خالی کرده و شهید را شناسایی کند اما از همرزمان و دیگر فرماندهان آن یگان استفاده کردیم و تمام شهدا شناسایی شدند.
نمونه دیگر این بود که شهید راویان از دوستان ما بود که در عملیات «کربلای 5» به شهادت رسید و پیکرش در خط مقدم ماند؛ بعد از 6 روز که خط را از دشمن گرفتیم، وی را به عقب برگرداندیم؛ به دلیل گذشت زمان، ظاهرش کاملاً تغییر پیدا کرده بود اما با توجه به پلاک او و یقین داشتن از محل شهادتش، توانستیم او را شناسایی کنیم.
* با توجه به اینکه بسیاری از شهدا به دلیل گذشتن مدت زمان طولانی از کشف پیکر آنها، بیشتر از چند تکه استخوان از آن پیکر باقی نمانده است، شناسایی این شهدای تفحص شده، چگونه انجام میشود؟
پس از تفحص پیکر شهدا در مناطق مختلف، امکان شناسایی آنها حتی اگر پلاک داشته باشند، در منطقه وجود ندارد؛ شهدا پس از اعزام به معراج شهدای مرکز در ابتدا مورد شناسایی قرار میگیرند؛ پلاک هویت هر شهیدی، ملاک اصلی شناسایی شهدای تفحص است؛ در این صورت ما شماره پلاک شهید را با شمارههایی که در دفاتر معراج شهدا ثبت کردهایم، استعلام میکنیم و شناسایی شهید صورت میگیرد.
در بحث شناسایی گاهی اوقات اتفاق افتاده که یکی از شهدا کارت شناسایی یا پلاک هویت دارد که منجر به شناسایی دیگر شهدا نیز میشود. به عنوان مثال در سال جاری 3 شهید از یگان ارتش تفحص شده بودند؛ این شهدا روز دوم جنگ تحمیلی شهید شده بودند؛ شهید آرامی، کارت شناسایی به همراه داشت ولی دو سرباز شهید دیگر دارای کارت شناسایی نبودند؛ پس از پیگیری از طریق یگان ارتش، به این نتیجه رسیدیم که شهید نوبخت و شهید انصاری در روز دوم جنگ تحمیلی باهم در منطقه بودند و پیکر این شهدا در طول 30 سال مفقود بوده است؛ لذا یقین پیدا کردیم که این پیکر شهدای تفحص شده متعلق به شهیدان نوبخت، انصاری و آرامی است؛ برای تشخیص اینکه پیکر دو شهید دیگر متعلق به کدامیک از شهداست، از طریق سنگذاری و DNA اقدام به شناسایی کردیم و خانواده شهیدان نیز با مدارک و عوامل شناسایی که بیان کردیم، پذیرفتند.
گاهی اوقات به دلیل عدم شناسایی یگان شهید و نداشتن هیچ امکان شناسایی، پیکر او به عنوان شهید گمنام در بهشت زهرا (س) تهران دفن میشد که بیشتر آنها در قطعههای 26 و 44 به خاک سپرده شدهاند؛ بنابراین بیشترین شهدای گمنام در گلزار شهدای تهران دفن شدند
در شناسایی شهدا تمام تلاش خود را میکنیم و کوچکترین سرنخ برای ما روزنهی امیدی است؛ در صورتی که به نتیجهای نرسیدیم، بحث سنگذاری، نمونهبرداری برای آزمایش DNA ، تعیین یگان شهید و تجهیز انجام میگیرد و در صورتی که پاسخ مناسبی نگرفتیم، پیکر شهید به عنوان، شهید گمنام در نقاط مختلف که درخواست تدفین شهید گمنام داشتند و از سوی ریاست بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس موافقت شده بود، صورت میگیرد.
* بارها شاهد بودیم، شهدای تفحص در رؤیای صادقانهای، رجعت خود را به خانواده اطلاع دادند؛ خاطرهای از این موضوع برایمان بگویید.
شهید ابراهیم لواسانی از سربازان ارتش و 19 ساله، در منطقه سومار مفقود شده بود؛ برادر این شهید هر چند وقت یکبار به معراج شهدا میآمد و منتظر خبری از برادر شهیدش بود. حدود 3 سال پیش، برادر شهید لواسانی با مراجعه به معراج شهدا گفت «مادرم میگوید ابراهیم در میان شهدایی که به معراج شهدا آمدهاند، است؟» به او گفتم «پیکر 3 شهید تازه تفحص شده است اما هنوز به معراج شهدا منتقل نکردهاند».
برادر شهید لواسانی دوباره به معراج شهدا مراجعه کرد و گفت «مادرم یقین دارد که شهید لواسانی بین این شهدای تازه تفحص شده است؛ او را در خواب دیده که پیراهن مشکی نیز به تن دارد». بعد از انتقال شهدا به معراج شهدا دیدم یکی از آنها پیراهن مشکی به تن دارد اما شلوارش از لباس فرم سربازی بود.
شرایطی فراهم کردیم که مادر شهید برای شناسایی فرزندش به معراج شهدا بیاید؛ این شهدا را به ترتیب در سالن گذاشتیم؛ مادر شهید پس از ورود به سالن، مستقیم به سوی تابوتی رفت که پیکر فرزند شهیدش در آن بود؛ زمانی که به وی گفتم از کجا مطمئن بودید که این تابوت متعلق به شهید شماست؟ نگاهی به ما کرد و گفت «شهیدم به من گفته بود، کجا و چگونه هستم و حتی اینکه کجای سالن مرا میگذارند». ما از این موارد بسیار دیدیم که در قضیه شناسایی بسیار به ما کمک کرده است.
* مرحله تجهیز و اعزام پیکر شهید را در معراج شهدا توضیح دهید.
با گذشت بیش از 20 سال از کشف پیکرهای شهدا معمولاً استخوانهای آنها به صورت پراکنده است؛ در ابتدا استخوانهای شهید را مرتب میکنیم و میان پنبه قرار میدهیم؛ سرتاسر پیکر را میبندیم تا به هم نریزد؛ بعد پیکر شهید را درون تابوت میگذاریم و دور آن را پرچم میگیریم.
پس از بحث تجهیز با هماهنگی بنیاد شهید و امور ایثارگران و یگان مربوطه، شهید را به استان خودش اعزام میکنیم و خبررسانی از طریق یگان مربوطه انجام میشود؛ البته خبررسانی شهدای تهران از طریق بنیاد شهید و امور ایثارگران و یگان مربوطه صورت میگیرد و خانوادهها برای رؤیت شهید به معراج شهدا میآیند.
خیلی از خانوادههای شهدای مفقود با معراج شهدا ارتباط دارند و با مراجعه به اینجا درخواست میکنند تا درصورت رجعت شهید در ابتدا خبر بازگشت شهیدشان را به آنها اعلام کنیم که چند وقت پیش یک همسر شهید مفقود با روحیه قوی که داشت، به معراج شهدا آمد و گفت «اگر جنازه همسرم برگشت اول به خودم خبر بدهید». اما خبررسانی جزو مأموریتهای ما نیست.
* بعد از دفاع مقدس نیز شهدایی که در حوادث یا ترورها به شهادت میرسیدند را نیز به معراج شهدا میآوردند؟
برخی از شهدای جانباز یا حوادث تروریستی مانند شهید شوشتری، شهید صیاد شیرازی و شهدای سقوط هواپیما از جمله شهید کاظمی و شهدای خبرنگار در حادثه سقوط هواپیما را برای شناسایی و اعزام به این محل منتقل کردند و ستاد معراج شهدا این ظرفیت را دارد که در بحران وارد عمل شود.
* روی سنگ مزار شهدای گمنام سن شهدای نوشته شده است؛ سنگذاری شهدای گمنام یا سایر شهدایی که به معراج شهدا منتقل میشوند به چه صورتی است؟
این کار از طریق استخوان باقیمانده از پیکر شهید و اقدامات کارشناسی انجام میشود؛ دکتر بهادران و تولایی این مسئولیت را بر عهده دارند و بر اساس تجربیات بالا گاهی با نگاه کرده به استخوانهای شهید به راحتی سن آن را تعیین میکنند.
* لازمه کار تفحص چیست؟
لازمه کار تفحص، عشق و معرفت به مقام شهداست؛ در حال حاضر مراجعات زیادی از جوانان داوطلب برای انجام کار تفحص شهدا داریم و این نشان میدهد که جوانان ما به زنده بودن شهدا یقین دارند.
شرایطی فراهم کردیم که مادر شهید برای شناسایی فرزندش به معراج شهدا بیاید؛ این شهدا را به ترتیب در سالن گذاشتیم؛ مادر شهید پس از ورود به سالن، مستقیم به سوی تابوتی رفت که پیکر فرزند شهیدش در آن بود؛ زمانی که به وی گفتم از کجا مطمئن بودید که این تابوت متعلق به شهید شماست؟ نگاهی به ما کرد و گفت «شهیدم به من گفته بود، کجا و چگونه هستم و حتی اینکه کجای سالن مرا میگذارند». ما از این موارد بسیار دیدیم که در قضیه شناسایی بسیار به ما کمک کرده است
* از اینکه پیکر مطهر برخی از شهدا بعد از چند سال سالم تفحص میشود، برایمان بگویید.
در طول این سالها، شهدای زیادی داشتیم که پیکرشان سالم مانده بود به طوری که اجزای بدن آنها جدا نشده بود و حتی مو بر بدنشان باقی مانده بود؛ وقتی درباره روحیات این شهدا از خانواده ومادرانشان میپرسیدیم میگفتند "شهید غسل جمعهاش ترک نمیشد و به خواندن نماز شب مداومت میورزید"؛ یعنی متوجه میشدیم آن شهید در دوران حیات و جوانیاش روحیات و رفتارهاو عمل خاصی داشته است که شامل این کرامت شده است.
شادی روح شهدا صلوات