سادگی نکن !
شناخت راه هایی برای شناخت مرز راست و دروغ کراماتی که از شهدا نقل می شود .
واقعیت، جفت پاهایش را گذاشته است روی زمین، هیچ جور هم زمین نمی خورد. اما دروغ، اصلاً نیازی به پشت پا زدن و این چیزها ندارد. روی هواست و شاید به همین خاطر هم باشد که عجیب و غریب می زند و آدم را قلقلک می دهد تا به عنوان یک چیز خاص باورش کنیم. یکی از همین دروغ هایی که همیشه دوست داریم باورشان کنیم، بعضی از همین کرامت هایی است که از شهدا می شنویم. این قدر کرامت های جور واجور توی همدیگر پیچیده اند که تشخیص دان راست و دروغ بودن آن ها کار حضرت فیل است. البته در این مورد اگر کارهای زیر را انجام دهید می توانید کار حضرت فیل را خودتان رأساً انجام دهید.
1- توجه به راوی :
باید ببینیم گوینده این کرامت چه کسی است؟ اصلاً قابل اعتماد هست یا نه؟ مثلاً کسی که سرکوچه طی طریق کرده و تو کار خط خطی کردن صفحه ی صورت ودست و پای ملت بوده، مطمئناً از امام جماعت محل اعتبار کمتری دارد. یک احتمالش این است که یارو سر به راه شده و افتاده توی کار خدا و پیغمبر، اما آن طرف هم نباید یادمان برود که این کار از آن کسب هایی است که احتمال گرفتنش زیاده و اصلا خرجی هم ندارد. پس شاید طرف فقط تغییر شغل داده باشد. اینکه من این دستمال را از فلانی گرفتم و شفا می دهد و کلی از این حرف ها، احتمال دروغ بودنش خیلی زیاد است.
2- عدم توهم زدگی :
توهم زده شدن از آن دردهای بی درمانی است که در محیط های معنوی بیشتر خودش را نشان می دهد. مثلاً عکاس از همه جا بی خبر در آن تاریکی هوس عکس گرفتن می کند و فلاش می زند، فردا چهارده نفر مدعی می شوند که در جلسه ی دیشب یکی از ائمه را دیده اند که به جلسه آمده است و جالب این که هر کدامشان یکی از معصومین را دیده است!
گرچه ما گفتیم این درد بی درمان است، اما منظورمان این بود که درمانش خیلی سخت است؛ پس پیش گیری کنید بهتر است .همه اش دنبال این نباشیم که هر چیزی را یک امر غیرواقعی و خیلی عجیب و غریب ببینیم. صحبت های آدم های متوهم را هم زیاد باور نکنیم. لطفاً به مثال زیر توجه فرمایید:
مثال: گردان ما یک ماه کنار کرخه بود. چادر تدارکات در یک تپه و حسینیه در تپه ی دیگری بود. برای آسانی کار، بر روی دره این دو تپه پلی درست کرده بودند تا راحت تر رفت وآمد کنیم.
یک شب هیئتی از بازاری های تهران وارد گردان شدند و بچه ها هم همه مشغول دعا و روضه و گریه بودند. یکی از بازاری ها از همان راه عادی به دستشویی می رود و در راه برگشت راهش را گم می کند. یکی از بچه های تدارکات با او روبه رو می شود و او را از روی پل به حسینیه می رساند. این بازاری که قبلاً پل را ندیده بود به خودش گفت: «اینجا که پل نداشت! این پل از کجا آمد؟» آمد میان جمعیت و شروع کرد به های های گریه کردن که من امام زمان(عج) را دیده ام و ایشان مرا از آن سمت دره از روی پل به این سمت آورد. جمعیت هیئت گریه می کردند، بچه ها که می دانستند قضیه از چه قرار است، زده بودند زیر خنده و مجلس خراب شده بود. بعد از آن، اسم آن پل شد «پل اما زمان».
(نقل از حجت الاسلام والمسلمین طائب)
3- خواب نباشد :
اصولاً خواب حجیت ندارد، یعنی آن قدر محکم نیست که به تنهایی بتواند چیزی را ثابت کند. از آن چیزهایی هم هست که هر کسی به راحتی می تواند ادعایش را داشته باشد. لطفاً به یک مثال توپ دیگر توجه کنید.
مثال: شب، یکی از بچه ها را مأمور کردیم تا از یک محور پیش روی کند و این محور را پاکسازی کند. صبح که به نمازخانه آمدم دیدم چند نفر را دور خودش جمع کرده است و می گوید امام زمان(عج) به خوابش آمده و گفته است که از این محور پیش روی نکنید که شکست می خورید و از فلان مسیر بروید. حسابی سرش داد کشیدم و گفتم: این چه حرفی است که می زنی؟ بعد از چند دقیقه گفت که از پاک سازی این محور می ترسیده است و برای همین این حرف ها را سرهم کرده است.
(نقل از سردار قالیباف)
4- صاحب کرامت، دارای ویژگی خاص باشد :
این یکی از نکات اصلی است و خداوند به واسطه کرامت این ویژگی خاص را به همه توجه می دهد. بالاخره باید نسبتی بین فرد و کرامت وجود داشته باشد. اینکه هر کسی بخواهد ادعای کرامت بکند و برای خودش دفتر و دستک راه بیندازد که سنگ روی سنگ بند نمی شود و اوضاع آن قدر به هم می ریزد که هر کسی (حتی خود من) قلقلک می شود تا یک کرامتی را به نام خودش سند بزند. مثلاً یکی از این ویژگی ها، غسل جمعه است. شهدایی بوده اند که غسل جمعه شان ترک نمی شد و جسدشان بعد از چند سال سالم ماند. این یعنی نسبت خاص بین ویژگی شهید و کرامت آن شهید.
5- گاگول نباشیم :
همین ساده لوحی است که باعث می شود خیلی ها هوس با کرامت بودن به سرشان بزند. اول یک ادعایی می کنند و همین که چند آدم ساده لوح دورشان را گرفتند، خیال می کنند خبری شده است؛ مثال زیر خیلی معروف است:
مثال: سال 65 منطقه بودیم که گفتند مادر شهید... حضرت زهرا(س) را زیارت می کند و ایشان به او عطر می دهد گفتم: این خطرناک است. در آینده جلوی این شخص را نمی شود گرفت. از منطقه که برگشتم، به منزل ایشان رفتیم. دکانی باز شده بود! یک ماه در تهران ماندیم تا قضیه را جمع کنیم. از طریق مجاری قانونی ادعای کذب این خانم اثبات و بساط ادعای دروغینش جمع شد. چند سال بعد از جنگ بود که شنیدم قبر شهید... در بهشت زهرا بوی خوش می دهد. گفتم: ای دل غافل! عطرها از کف دست مادرش رفت داخل قبر!
(نقل از حجت الاسلام والمسلمین طائب)
البته این پنج راه حل بالا نباید دلیل شود که هر چیزی را هم که شنیدیم، سریع رد کنیم. خیلی از شهدا هستند که دارای کرامت های اثبات شده ای هستند؛ مثل شهید معماریان که آمده اند و پارچه ای به پای مادرشان که به شدت درد می کرده بسته اند، یا امضای شهید سید مجتبی صالحی خوانساری پای کارنامه ی دخترش.
«مسئله مهم در دفاع مقدس این نیست که شهدایش چقدر کرامت داشته اند. این مورد در مقابل عظمت خود دفاع مقدس خیلی کوچک است. خود دفاع مقدس یک کرامت بزرگ است.»
(نقل از حجت الاسلام والمسلمین طائب)
اصلاً در معجزه بودن دفاع مقدس نباید شک کرد. کرامت اصلی هم همین است. مثال می خواهید؟ هر کتابی درباره ی تاریخ و خاطرات دفاع مقدس را که می خواهید بردارید و از هرجایش که دوست دارید، شروع کنید به خواندن!